تو مهربان بودی
آغاز ماجرا ، اما
چه سخت تشنه جام محبتت بودم ...
سخن تمام نشد ،
ختم ماجرا پیدا
امید با تو نشستن
تلاش بی ثمری بود
چه ،
کوشش شب و روزم
بسان شخم زدن روی سینه دریا
و استغاثه به درگاهت
گره به باد زدن
و همچو کوفتن آب بود در هاون
مرا رها کردی ؟
مرا به مسلخ سلاخان
رها چرا کردی ؟
مرا که رام تو بودم ،
اسیر دام تو بودم .